فیلم "در سرزمین خون و عسل" اولین تجربه فیلم سازی این بازیگر هالیوودی است که در آن به رابطه عاشقانه و البته نامشروع یک سرباز صرب و یک زن مسلمان در دوران جنگ داخلی بوسنی می پردازد. اگر چه این فیلم اولین فیلمی نیست که به موضوع جنگ داخلی بوسنی پرداخته است اما دارای نکات حائز اهمیتی است که شاید هیچ فیلم دیگری این نکات را نداشته باشد. کارگردان این فیلم زنی است که فیلمهای وی به دلیل داشتن ناهنجاری های اخلاقی مشهور است. این بازیگر هالیوودی سابقه بازی در فیلم های ماسونی از جمله سری فیلم های دزدان مقبره و ... را نیز دارد. وی به عنوان سفیر صلح سازمان بین الملل توانست در سودان به همراه جورج کلونی دیگر بازیگر هالیوودی حضور فعال داشته باشد به طوری که این فعالیت تاثیر به سزایی در دو تکه شدن سودان داشت و همچنین حضور وی در پاکستان و سایر کشور های مسلمان آن هم با حجاب اسلامی توانست از وی علی رغم سابقهاش، چهره ای قابل قبول بسازد.
وی با چنین سابقه ای در این فیلم زنانی را به تصویر می کشد که هیچ شباهتی به زنان مسلمان ندارند. جولی در فیلم خود زنی با نام آنجلا را نمایش می دهد که نمیتواند معرف یک زن مسلمان باشد چنانچه در سکانسی از فیلم، آنجلا به پدر دنیل (سرباز صرب) میگوید "مادربزرگ من یک پارتیزان بود و من بدون اینکه کاری با صربها، لهستانی ها و مسلمانها داشته باشم، بزرگ شدم" و باز به عنوان مثال سکانس ابتدایی فیلم با موسیقیای شروع می شود که بیشتر یادآور جامعهای آمریکایی است. شما نظارهگر زن مسلمانی هستید که در حال آماده شدن برای دیدن یک جوان صرب است و در ادامه شاهد حضور این زن در یک سالن و رقص وی با مردی صرب، انفجار سالن و آغاز جنگ داخلی خواهید بود.
اگر چه آنجلینا جولی در فیلم خود به نسل کشی صربها، تجاوز به زنان مسلمان، آوارگی آنها و نکات بسیار دیگری اشاره کرده است؛ اما وی آنچنان به این رابطه عاشقانه و البته نامشروع این زوج پرداخته که بسیاری از صحنه و دیالوگ های موجود در فیلم، تحت الشعاع این موضوع قرار گرفته است. در سکانسی از فیلم پدر این سرباز صرب که خود نیز نظامی است خطاب به پسرش میگوید "تو فکر می کنی ما خیلی تند هستیم. ما صربها با ترک ها 500 سال قبل جنگیدیم و جلوی آنها را از حمله به اروپا گرفتیم. یک میلیون صرب در جنگ جهانی دوم کشته شدند. این سرزمین غرق در خون صرب هاست و حالا می خواهند اینجا زندگی کنند؟! تحت قوانین اسلام؟ در یک کشور مسلمان؟ و باز در ادامه در پاسخ پسرش که از وی می پرسد "فکر می کنید دنیا این پاکسازی قومی را نادیده می گیرد" میگوید: آنها می بینند اما هیچ کاری نمی کنند چون صربها تنها ارتش جدی در این قسمت اروپا هستند.
کارگردان این فیلم به خوبی و در لفافه توانسته به جنگ های صلیبی و حضور مسلمانها در اروپا و فتح این مناطق به دست مسلمانان بپردازد و حضور مسلمانان و تشکیل یک کشور مسلمان در اروپا را به عنوان یک زنگ خطر برای غربی ها به صدا درآورد. کارگردان در ادامه فیلم از این سرباز صرب انسانی نوع دوست و ضد جنگ می سازد به طوری که در ادامه فیلم وی نه تنها در برخی شرایط از کشتن مسلمانان صرف نظر می کندبلکه شرایط را برای فراری دادن آنجلا (زن مسلمانی که معشوقه وی است) نیز مهیا می سازد و از وی می خواهد تا هر چه زودتر و در اولین فرصت از سربازخانه صربها فرار کند و در ادامه برای حفظ جان این زن مسلمان وی را به عنوان نقاش خود استخدام می کند و در ادامه فیلم به آنجلا این اطمینان را می دهد که هیچ کس حق دست زدن به وی را ندارد.
از جملات نکات دیگر فیلم سکانسهایی است که کارگردان کوشیده تا در آنها از حس آمریکا ستیزی جوامع مسلمان بکاهد، بطوری که در برخی از این سکانس ها به عدم دخالت آمریکا در این جنگ میپردازد؛ در صورتی که مسلمانان هیچگاه حمایت ها و کمک های آمریکائیان در راستای تجهیز ارتش و سربازان صربی برای قتل عام و نسل کشی مسلمین را از یاد نخواهند برد. سکانس پایانی فیلم با مرگ آنجلا رقم میخورد. دنیل که به خط مقدم میرود تا بتواند از آن طریق آنجلا را به یک مکان امن منتقل کند در کمین نیرویهای مسلمان گرفتار میشود و تمامی همراهانش را در انفجار کلیسا از دست میدهد. وی به خاطر شکی که به آنجلا دارد او را متهم به همکاری با مسلمان میکند و بدون اینکه منتظر پاسخ وی باشد او را میکشد.
اگر چه تعدادی از هنرمندان و سیاستمداران بوسنیایی معتقد هستند که این فیلم توانسته بار دیگر توجه جامعه بین الملل را به مسئله بوسنی جلب کند؛ اما باید دید این جلب توجه به چه قیمتی به دست آمده و چقدر جریان و محتویات فیلم به واقعیت نزدیک بوده است.
نظرات شما عزیزان:
|